بهترین مرکز گفتاردرمانی در کرج:چاقی
مت عمومی در قرن بیست و یکم میدانند.[۱۰] مرض چاقی در بسیاری از مناطق مدرن جهان، (مخصوصا درجهان غرب) به عنوان لکه دار شدن شناخته میشود؛ با این وجود در گذشته در بسیاری از موارد چاقی به عنوان سمبول توانگری و باروری شناخته میشدهاست و هم اکنون نیز در برخی نقاط جهان این عقیده وجود دارد.[۲][۱۱]
محتویات
دستهبندی[ویرایش]
«مرض چاقی» عبارت است از یک سری شرایط پزشکی که چربی اضافی بدن به صورت وسیع انباشته شده و ممکن است اثراتی زیان بار بر سلامتی داشته باشد.[۱] مرض چاقی به وسیله شاخص جرم بدن و ارزیابیهای بیشتر از شرایط توزیع چربی به وسیله نسبت کمر-کفل و فاکتورهای کلی وضعیت خطرپذیری قلبی-عروقی تعریف میشود.[۱۲][۱۳] BMI به شدت به دو عامل مقدار درصد چربی بدن و مقدار مطلق چربی بدن وابسته میباشد.[۱۴]
در کودکان وزن مناسب با توجه به سن و جنسیت متفاوت میباشد. مرض چاقی در کودکان و نوجوانان را، نمیتوان با یک عدد معین، مشخص کرد؛ اما با توجه به گروههای تجربی نرمال، اصولاً مرض چاقی با BMI بزرگتر از ۹۵ درصد مشخص میگردد.[۱۵] اطلاعات مرجعی که این درصدها را دربردارند، از تاریخ ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۴ ثبت شدهاند و از این روی دربر گیرنده اثرات افزایش وزنهای اخیر نمیباشد.[۱۶]
BMI | طبقهبندی |
---|---|
<۱۸٫۵ | کمبود وزن |
۱۸٫۵–۲۴٫۹ | وزن طبیعی |
۲۵٫۰–۲۹٫۹ | افزایش وزن |
۳۰٫۰–۳۴٫۹ | درجه ۱ چاقی |
۳۵٫۰–۳۹٫۹ | درجه ۲ چاقی |
≥ ۴۰٫۰ | درجه ۳ چاقی |
BMI با تقسیم کردن وزن شخص مورد نظر بر مجذور قد وی محاسبه شده، و در هر دو سیستم متریک یا سیستم آمریکایی بدین صورت بیان میشود:
متریک:: {\displaystyle BMI=kilograms/meters^{2}}
- سیستم اندازهگیری آمریکا و امپریال: {\displaystyle BMI=lb*703/in^{2}}
زمانی که وزن شخص مورد نظر بر حسب {\displaystyle lb} پوند میباشد، قد وی بر حسب {\displaystyle in} اینچ خواهد بود.
کلیترین تعریف استفاده شده در سال ۱۹۹۷ توسط سازمان جهانی بهداشت ارائه شده و در سال ۲۰۰۰ منتشر شد. مقادیر ارائه شده، در جدول سمت راست قرار دارند.[۳] انجام برخی اصلاحات در تعاریف WHO برای برخی بدنهای خاص صورت گرفتهاست. در تقسیمبندیهای مربوط به جراحی، دسته III چاقی نیز به دستهبندیهای اخیر اضافه شده، که بحث بر سر مقادیر دقیق دادههای آن، کماکان ادامه دارد.[۱۷]
- به ازای BMI ≥ ۳۵ یا BMI ≥ ۴۰ “چاقی شدید”
- به ازای BMI ≥ ۳۵ یا BMI ≥ ۴۰–۴۴٫۹یا BMI ≥ ۴۹٫۹”چاقی مرضی”
- به ازای BMI ≥ ۴۵ یا BMI ≥ ۵۰ “چاقی مفرط”
از آن جا که آسیاییها به دلیل داشتن BMI کمتر از سفید پوستان دچار رشد منفی سلامتی میباشند، برخی کشورها معنی دیگری برای مرض چاقی در نظر گرفتهاند. چنانکه در ژاپن مرض چاقی به عنوان هر BMI بیشتر از ۲۵ تعریف میشود[۱۸] در حالیکه در چین برای آن عدد بزرگتر از ۲۸ ملاک است.[۱۹]
تأثیر بر سلامتی[ویرایش]
وزن زیاد بدن عامل بیماریهای متفاوتی میباشد، به خصوص بیماریهایی از قبیل: بیماری قلبی-عروقی، دیابت نوع دوم، آپنه مسدودکننده خواب، انواع خاصی از سرطان، آرتروز و آسم.[۲][۴][۵] در نتیجه مرض چاقی به عنوان عامل کاهش عمر متوسط شناخته میشود.[۲] براساس آمار موجود، میزان مرگ و میر ناشی از چاقی از مجموع مرگ و میر ناشی از چهار سرطان شایع ریه، سینه، روده و پروستات بیشتر است.[۲۰]
چاقی و پیری زودرس مغز[ویرایش]
در مطالعات جدیدی مشاهده شد حجم ماده سفید مغز در افراد چاق نسبت به همتایان لاغر کمتر است. البته نکته جالب توجه در این تحقیقات این بود که با وجود این اختلاف در ماده سفید مغزی این دو گروه، تفاوت چندانی در عملکرد شناختی آنها وجود نداشت. گرچه نتایج و پیامدهای این تحقیقات هنوز کامل مشخص نیست اما احتمال میرود چاقی و پیری مغز با یکدیگر مرتبط باشند.[۲۱]
مرگ و میر[ویرایش]
![]() |
![]() |
|
Relative risk of death over 10 years for White men (left) and women (right) who have never smoked in the United States by BMI.[۲۲]
|
مرض چاقی به عنوان یکی از علل قابل پیشگیری مرگ و میر در سرتاسر جهان شناخته میشود.[۱۰][۲۳][۲۴] مطالعات وسیع آمریکاییها و اروپاییها نشان دادهاست که احتمال مرگ در BMI 20–25 kg/m۲،[۲۲][۲۵] در افراد غیر سیگاری، و BMI 24–27 kg/m۲ در افراد سیگاری، در کمترین حالت خود قرار دارد. در افراد سیگاری با افزایش در مقدار هر دو مورد BMI و استعمال سیگار، خطر افزایش مییابد.[۲۶][۲۷] BMI بیش از ۳۲ در میان زنانی که سابقه بیش از ۱۶ سال پریود را دارند، باعث دو برابر شدن میزان مرگ و میر میشود.[۲۸] در آمریکا تخمین زده شدهاست چاقی منجر به افزایش ۱۱۱۹۰۰ تا ۳۶۵۰۰۰ مرگ و میر در طول یک سال شدهاست،[۲][۲۴] این در حالی است که یک میلیون (۷٫۷٪) از مرگ و میر اروپا مربوط به اضافه وزن میباشد.[۲۹][۳۰] بهطور متوسط، چاقی طول عمر را حدود ۶ تا ۷ سال کاهش میدهد:[۲][۳۱] BMI بین ۳۰ تا ۳۵ متوسط طول عمر را بین ۲ تا ۴ سال کاهش میدهد،[۲۵] در حالی که چاقی شدید (BMI بیشتر از ۴۰) متوسط طول عمر را حدود ۱۰ سال کاهش میدهد.[۲۵]
بیماری[ویرایش]
چاقی خطر بسیاری از وضعیتهای فیزیکی و ذهنی را افزایش میدهد. این همایندیهای مرضی اغلب به صورت سندرم متابولیک،[۲] نشان داده میشوند که ترکیبی است از اختلالات پزشکی شامل: دیابت نوع دوم، فشار خون بالا، بالا بودن کلسترول خون و بالا بودن تری گلیسرید خون.[۳۲] بر اساس یک گزارش که در انگلیس تهیه شدهاست، سطوح در حال افزایش چاقی و وزنهای غیر سالم میتواند با ۶۷۰ هزار مورد اضافی سرطان در ۲۰ سال آینده ارتباط داشته باشد.[۳۳]
این دشواریها یا بهطور مستقیم در اثر چاقی به وجود میآیند یا بهطور غیرمستقیم به مکانیزمهایی مربوط میشوند که دارای یک علت مشترک نظیر رژیم غذایی ضعیف یا یک سبک زندگی بی تحرک هستند. شدت ارتباط بین چاقی و وضعیتهای خاص متفاوت است. یکی از قویترین آنها ارتباط با دیابت نوع دوم است. چربی زیاد بدن در ۶۴٪ موارد در مردان و در ۷۷٪ موارد در زنان علت دیابت است.[۳۴]
پیامدهای سلامتی در دو طبقه بزرگ قرار میگیرند: آنهایی که به اثرات افزایش توده چربی مربوط میشوند (نظیر آرتروز، آپنه انسدادی در خواب، بدنامی اجتماعی) و آنهایی که دلیلشان افزایش تعدادسلولهای چربی (دیابت، سرطان، بیماری عروق قلب، بیماری کبد چرب غیرالکلی) است.[۲][۳۵] افزایش چربی بدن باعث تغییر پاسخ دهی بدن به انسولین و در نتیجه مقاومت در برابر انسولینمیگردد. چربی انباشته همچنین یک حالت قابلیت تشدید التهاب، ایجاد میکند[۳۶][۳۷] و یک حالت قابلیت تشدید لخته.[۳۵][۳۸]
حوزه پزشکی! وضعیت! حوزه پزشکی! وضعیت!
تناقض بقا[ویرایش]
اگرچه شواهد موجود مؤید پیامدهای منفی چاقی در اکثر افراد جامعه است، در برخی از زیرگروهها با افزایش BMI ظاهراً سلامتی هم ارتقا یافتهاست، پدیدهای که با عنوان تناقض بقای چاقی شناخته میشود.[۶۰] این تناقض اولین بار در سال ۱۹۹۹ در افراد چاق و دارای اضافه وزن که تحت همودیالیز قرار داشتند تعریف شد،[۶۰] و پس از آن در افراد دارای نارسایی قلبی و بیماری سرخرگ محیطینیز مشاهده شدهاست (PAD).[۶۱]
در افرادی که دارای نارسایی قلبی بودند، آنهایی که دارای BMI بین ۳۰٫۰ و ۳۴٫۹ بودند نسبت به کسانی که وزن عادی داشتند کمتر دچار مرگ شدند. این امر به این حقیقت مربوط میشود که افراد هرچه بیشتر بیمار میشوند بیشتر کاهش وزن پیدا میکنند.[۶۲] نتایج مشابهی در سایر انواع بیماریهای قلبی به دست آمدهاست. در افراد دارای چاقی کلاس I و بیماری قلبی، سایر مشکلات قلبی نسبت به افراد دارای وزن عادی که بیماری قلبی هم دارند بیشتر نیست. با این حال، در افرادی که دارای درجات بالاتر چاقی هستند، خطر سایر رویدادها بیشتر است.[۶۳][۶۴] حتی پس ازجراحی کنارگذر قلب، هیچ گونه افزایشی در مرگ و میر افراد چاق و دارای اضافه وزن مشاهده نشدهاست.[۶۵] یک مطالعه نشان داد که بقای بهتر میتواند اینطور توصیف شود که افراد چاق پس از رویداد قلبی بیشتر درمان میشوند.[۶۶] یک مطالعه دیگر نشان داد که اگر کسی بیماری انسداد مزمن ریوی (COPD) را در افرادی که دارای PAD هستند در نظر بگیرد، مزایای چاقی از بین میرود.[۶۱]
علتها[ویرایش]
در سطح فردی به نظر میرسد که ترکیبی از دریافت انرژی غذایی بیش از حد و کمبود فعالیت بدنی دلیل اغلب موارد چاقی است.[۶۷] موارد بسیاری محدودی در درجهٔ اول به دلایل ژنتیک، پزشکی، یا بیماری روانی میباشد.[۶۸] از سوی دیگر، به نظر میرسد که افزایش نرخ چاقی در سطح اجتماعی به دلیل رژیمهای کاملاً در دسترس و خوشطعم،[۶۹] وابستگی بیشتر به خودرو، و خطوط تولید ماشینی میباشد.[۷۰][۷۱] علل روانی نیز میتواند در افزایش وزن و چاقی مؤثر باشد. پژوهشگران دانشگاه کورنل دریافتند که محیط در هم ریخته، نامرتب و شلوغ در افزایش وزن بدن نقش دارد، اگر آشپزخانه کثیف و نامرتب باشد، احتمال این که به غذاهای پرکالری هجوم ببرید، بیشتر میشود که این خود تناسب اندام و سلامتی را در معرض خطر قرار میدهد.[۷۲]
مطالعهای که در سال ۲۰۰۶ انجام شد، ده عامل احتمالی مؤثر بر افزایش چاقی در دوران اخیر را شناسایی کردهاست: (۱) خواب ناکافی، (۲) مختلکنندههای غدد درونریز (آلودهکنندههای محیطی که در سوخت و ساز لیپید دخالت میکنند)، (۳) تغییرپذیری کاهش یافته در دمای محیط، (۴) کاهش میزان دخانیات، زیرا استعمال دخانیات اشتها را کم میکند، (۵) افزایش استفاده از داروهایی که میتواند موجب اضافه وزن شود (مثلاً آرام بخشهای ناهمگون)، (۶) رشد نسبی نژاد و گروههای سنی که سنگینوزنتر هستند، (۷) بارداری در سنین بالاتر (که ممکن است موجب استعداد چاقی در بچهها شود)، (۸) فاکتورهای ریسک وراژنتیک که با گذر نسلها منتقل میشوند، (۹) انتخاب طبیعی برای بیامای بالاتر، و (۱۰) جفتگزینی که منجر به افزایش تمرکز فاکتورهای ریسک چاقی میشود (این کار با افزایش واریانس جمعیت در وزن باعث افزایش افراد چاق میشود).[۷۳] در حالیکه شواهد محکمی در تأیید تأثیر این مکانیزمها بر افزایش گسترش چاقی وجود دارد، شواهد هنوز هم قاطع نیست، و نویسندگان اعلام میکنند که این موارد احتمالاً کمتر از آنچه در پاراگراف قبل مطرح شد، تأثیرگذار هستند.
محققان انگلیسی نیز یک تغییر ژنتیکی خاص کشف کردهاند که بدن را از تولید یک پروتیین مهم که برای کنترل اشتها و مقابله با بیماری چاقی و دیابت نقش اساسی دارد، بازمیدارد. تولید این پروتیین برای پردازش شماری از هورمونها و انتقال دهندههای مغزی که اشتها، انسولین و سایر هورمونهای را کنترل میکنند، مهم است.[۷۴]
رژیم غذایی[ویرایش]
![]() |
![]() |
|||
Map of dietary energy availability per person per day in 1961 (left) and 2001–2003 (right) in kcal/person/day.[۷۵]
|

متوسط سرانهٔ مصرف انرژی در جهان از سال ۱۹۶۱ تا ۲۰۰۲[۷۵]
سرانهٔ میزان انرژی رژیم غذایی تفاوت چشمگیری میان مناطق و کشورهای مختلف دارد. همچنین این میزان با گذر زمان تغییر محسوسی داشتهاست.[۷۵] از اوایل دههٔ ۱۹۷۰ تا اواخر دههٔ ۱۹۹۰ متوسط کالری در دسترس هر فرد (میزان غذایی که خریداری میشود) در تمام نقاط دنیا بهجز اروپای شرقی افزایش داشتهاست. ایالات متحد با ۳۶۵۴ کالری برای هر فرد در سال ۱۹۹۶، بالاترین میزان دسترسی را داشتهاست.[۷۵] این عدد در سال ۲۰۰۳ به ۳۷۵۴ افزایش یافت.[۷۵] در طول دههٔ ۱۹۹۰، اروپاییها ۳۳۹۴ کالری برای هر فرد داشتهاند، در منطقهٔ درحال توسعهٔ آسیا ۲۶۴۸ کالری برای هر فرد، و در منطقهٔ پایینتر از صحرای آفریقا این عدد ۲۱۶۷ برای هر فرد بودهاست.[۷۵][۷۶][۷۷]
در دسترس بودن گستردهٔ راهنماییهای تغذیهای[۷۸] تأثیر کمی بر مشکلات ناشی از پرخوری و انتخاب رژیم تغذیهای نامناسب داشتهاست.[۷۹] از سال ۱۹۷۱ تا ۲۰۰۰، میزان چاقی در ایالات متحد از ۱۴٫۵٪ به ۳۰٫۹٪ افزایش یافتهاست.[۸۰]در همین مدت، افزایشی در متوسط میزان انرژی غذایی مصرف شده رخ داد. برای زنان، متوسط افزایش برابر با ۳۳۵ کالری در روز بود (۱۵۴۲ کالری در ۱۹۷۱ و ۱۸۷۷ کالری در ۲۰۰۴)، در همین حال متوسط افزایش برای مردان، ۱۶۸ کالری در روز بود (۲۴۵۰ کالری در ۱۹۷۱ و ۲۶۱۸ کالری در ۲۰۰۴). بخش بیشتر این انرژی غذایی به دلیل افزایش مصرف کربوهیدرات بود و نه مصرف چربی.[۸۱] منابع اصلی کربوهیدراتهای اضافی، نوشیدنیهای شیرینشده، که امروزه حدود ۲۵ درصد از انرژی غذایی روزانه جوانان را در آمریکا شامل میشود،[۸۲] و چیپس سیبزمینی است.[۸۳] این نظر وجود دارد که نوشیدنیهای شیرینشده در افزایش میزان چاقی نقش دارند.[۸۴][۸۵]
با افزایش وابستگی جوامع به تراکم انرژی، وعدههای غذایی مفصل، و وعدههای غذای آماده، نگرانی در مورد ارتباط مصرف غذای آماده و چاقی بیشتر میشود.[۸۶] در ایالات متحده، در فاصلهٔ سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۹۵، مصرف غذاهای آماده سه برابر و میزان دریافت انرژی غذایی از این وعدهها چهار برابر شدهاست.[۸۷] سیاستگذاری کشاورزی و روشها در ایالات متحده و اروپا منجر به کاهش قیمت غذا شدهاست. در ایالات متحده، اختصاص یارانه به غلات، سویا، گندم، و برنج براساس لایحهٔ کشاورزی ایالات متحده باعث شدهاست تا مواد اولیهٔ غذاهای فرآوری شده در مقایسه با میوه و سبزیجات ارزان باشد.[۸۸]
افراد چاق در مقایسه با افراد با وزن طبیعی، بهطور پیوسته میزان غذایی که مصرف میکنند تا کمتر اعلام میکنند.[۸۹] این مطلب هم با آزمونهایی که بر روی افراد در اتاق کالری سنج[۹۰] انجام میشود تأیید شدهاست و هم از طریق مشاهدهٔ مستقیم.
شیوهٔ زندگی بدون تحرک[ویرایش]
شیوهٔ زندگی بدون تحرک نقشی اساسی در چاقی دارد.[۹۱] در سرتاسر جهان، تغییری اساسی در جهت کارهای کمتر نیازمند به نیروی بدنی بودهاست،[۹۲][۹۳][۹۴] و امروزه حداقل ۶۰٪ از جمعیت دنیا تمرین بدنی ناکافی دارند.[۹۳] مهمترین دلیل این امر افزایش استفاده از حمل و نقل ماشینی و رواج بیشتر فناوری کاهندهٔ کار خانه میباشد.[۹۲][۹۳][۹۴] به نظر میرسد در کودکان کاهشی در سطوح فعالیت جسمی به دلیل راه رفتن و تربیت بدنی کمتر رخ دادهاست.[۹۵] گرایشها در جهان نسبت به زمان تفریح فعال فعالیت جسمانی ناشفافتر است. سازمان بهداشت جهانی خاطرنشان میکند که مردم در سرتاسر دنیا سرگرمیهای فعال کمتری دارند، در حالیکه مطالعهای در فنلاند[۹۶] حاکی از افزایشی در این زمینه است و مطالعهای در آمریکا نشان میدهد که فعالیت بدنی در اوقات فراغت تغییر چندانی نکردهاست.[۹۷]
هم در کودکان و هم بزرگسالان، ارتباطی میان مدت زمان تماشای تلویزیون و خطر چاقی وجود دارد.[۹۸][۹۹][۱۰۰] در یک بررسی مشخص شد که ۶۳ مورد از ۷۳ مطالعهٔ انجام شده (۸۶٪) نشان میدهد که میزان چاقی در کودکان با افزایش قرار گرفتن در معرض رسانهها، افزایش یافتهاست، که این میزان به نسبت زمانی که به تماشای تلویزیون میگذرد افزایش مییابد.[۱۰۱]
ژنتیک[ویرایش]
همانند بسیاری دیگر از وضعیتهای پزشکی، چاقی نیز نتیجه فعل و انفعال بین ژنتیک و عوامل محیطی است. چند شکلی بودن در ژنهای گوناگون اشتهاء و متابولیسم را کنترل میکنند و زمانی که غذا و انرژی کافی وجود دارد زمینه را برای چاقی فراهم میکند. از سال ۲۰۰۶ بیشتر از ۴۱ سایت در مورد گسترش چاقی در زمان وجود شرایط مناسب به وجود آمدهاند.[۱۰۳] افرادی با دو نمونه از ژن FTO ژن چاقی و توده چربی پیدا شدهاند که بهطور میانگین وزنشان ۴–۳ کیلوگرم بیشتر است و در مقایسه با افرادی که در خطر چاقی قرار ندارند، ۱٫۶ بیشتر در خطر هستند. .[۱۰۴] درصد چاقی که بر اساس جمعیت مورد آزمایش میتوان به تنوع ژنها نسبت داد از ۶٪ تا ۸۵٪ است.[۱۰۵]
چاقی یک ویژگی مهم در بسیاری از سندرمها مانند سندرم پرادر-ویلی و سندرم باردت-بیدل، سندرم کوهن، سندرم مُمو است. گاهی اوقات واژه «چاقی بدون سندرم» برای تشریح این وضعیت بکار میرود.[۱۰۶] در افرادی با چاقی مفرط زود رس) که با توجه به شروع قبل از ۱۰ سالگی و توده بدنی که سه درجه استاندارد دیویشن بالاتر از معمول باشد، مشخص میشود(۷٪ از آنها دارای جهش یک نقطهای DNA هستند.[۱۰۷]
مطالعاتی که بر خلاف تمرکز بر ژنهای خاص، بر الگوهای وراثتی تمرکز کردهاند دریافتهاند که ۸۰٪ از فرزندان والدینی که به چاقی مبتلا هستند چاقی والدینی، والدین چاق بودهاند، در مقایسه با کمتر از ۱۰٪ فرزندان والدینی که وزن معمول داشتهاند به چاقی مبتلا میشوند[۱۰۸]فرضیه ژنهای مقتصد ادعا میکند که به دلیل کمبود رژیم غذایی در طول تکامل انسان، افراد متمایل به چاقی هستند. توانایی آنان در دریافت فواید در دورهای کمیاب فراوانی از طریق ذخیره انرژی به صورت چربی در طول دورههایی که تنوع غذایی در دسترس بوده، سودمند بودهاست، و احتمال نجات افراد با ذخیره چربی بیشتر هم زیادتر بود. هر چند این تمایل به ذخیره چربی در جوامعی با ذخایر غذایی ثابت یک ناهنجاری بهشمار میرود.[۱۰۹] این تئوری با انتقادات زیادی روبرو شد و همچنین دیگر تئوریهای تکامل محور مانند فرضیه ژنهای تودهای و فرضیه رخ مانه تودهای مطرح گردید.[۱۱۰][۱۱۱]
سایر بیماریها[ویرایش]
برخی از بیماریهای جسمی و ذهنی و مواد دارویی که برای درمان آنها استفاده میشود، میتواند خطر ابتلا به چاقی را افزایش دهد. بیماریهای دارویی که خطر چاقی را افزایش میدهند شامل چندین سندرم ژنتیکی نادر (در بالا لیست شده) همانند مادرزادی و شرایط اکتسابی است: هایپوتیرودیزم، کوشینگز سیندرم، گروث هورمون دفیشنسی،[۱۱۲] و ایتینگ دیس ادردر: بینگ ایتینگ دیس اوردر.[۲] نایت ایتینگ سیندرم با این وجود چاقی به عنوان یک اختلال روانپزشکی بهشمار نمیرود و در لیست بیماریهای روانی قرار ندارد. [[[۱۱۳] خطر اضافه وزن و چاقی در بیمارهایی با اختلالات روانپزشکی در مقایسه با افرادی که به این اختلالات مبتلا نیستند، بیشتر است.[۱۱۴]
ممکن است درمانهای خاص موجب اضافه وزن یا تغییر در ترکیب بندی بدن شود؛ که شامل انسولین سولفونیلور آتیپیکال آنتیپ سایکتیک، تیازولیدیندیون، آنتی دپرزنت، استریودز نمونههای خاص آنتی کالوانسنت، فنیتوین، والپروت، پیزوتیفن و برخی از اشکال هورمونال کانتراسپشن.[۲]
تصمیمات اجتماعی[ویرایش]
در حالی که تأثیرات ژنتیکی برای درک چاقی مهم هستند، آنها نمیتوانند این افزایش دراماتیک را که در برخی از کشورهای خاص یا بطور همگانی دیده شده، تشریح کنند.[۱۱۵] اگر چه این دیدگاه که مصرف انرژی زیاد موجب چاقی در افراد میشود، مورد قبول است، علل تغییرات در این دو عامل در مقیاس اجتماعی بیشتر مورد بحث است. تئوریهایی به عنوان علت این امر بیان شدهاست اما بسیاری معتقدند که این ترکیب عوامل گوناگون است..
رابطه بین طبقه اجتماعی و BMI بطور جهانی متفاوت است. یک بررسی در سال ۱۹۸۹ دریافت که در کشورهای توسعه یافته، زنان از طبقه اجتماعی بالا کمتر متمایل به چاقی بودهاند. هیچ تفاوت چشمگیری در میان مردان از طبقات اجتماعی مختلف دیده نشد. در جهان در حال توسعه زنان، مردان و بچهها از طبقه اجتماعی بالاتر نسبت بیشتری از چاقی را دارا بودند.[۱۱۶] نسخه جدید این بررسی که در سال ۲۰۰۷ انجام شد رابطه مشابه را دریافت، اما ضعیفتر بودند. احساس شد که کاهش قدرت این رابطه به دلیل تأثیرات جهانی شدن باشد.[۱۱۷] در میان کشورهای توسعه یافته، سطوح چاقی افراد بالغ و درصد نوجوانانی که دچار اضافه وزن هستند با عدم تساوی اقتصادی و عدم تساوی درآمد مرتبط است. رابطه مشابهی در میان ایالتهای آمریکا دیده شدهاست: بسیاری از افراد بالغ حتی در طبقه اجتماعی بالاتر در ایالتهای نابرابر دچار چاقی بودند.[۱۱۸]
توضیحات بسیاری برای روابط BMI و طبقه اجتماعی بیان شدهاست؛ که بیانگر این است که در کشورهای توسعه یافته ثروتمندان قادر با تأمین مواد غذایی بیشتری هستند، آنها بیشتر زیر فشار اجتماعی به منظور لاغر ماندن هستند، و فرصتهای بیشتری همرا با توقعات برای تناسب جسمی را دارا میباشند. در کشورهای توسعه نیافته توانایی تأمین غذا، مخارج بالای انرژی با کارگر و ارزشهای فرهنگی علاقه به هیکل بزرگتر.[۱۱۷] همچنین ممکن است نگرشها نسبت به اندازه بدن در زندگی افراد، که به وسیله مردم مطرح میشود نقشی در چاقی داشته باشند. تغییراتی در رابطه با BMI در طول زمان در بین دوستان٬برادرها و همسرها یافت شد.[۱۱۹] استرس و داشتن موقعیت اجتماعی پایین خطر چاقی را افزایش میدهد.[۱۱۸][۱۲۰][۱۲۱]
سیگار اثر چشمگیری بر وزن افراد دارد. افرادی که زیاد سیگار مصرف میکنند بهطور میانگین ۴٫۴ کیلوگرم در مردان و ۵ کیلوگرم در زنان در طول ۱۰ سال اضافه وزن پیدا میکنند.[۱۲۲] با این وجود تغییرات میزان سیگار کشیدن تأثیر کمی بر نسبت کلی چاقی دارد.[۱۲۳]
در آمریکا تعداد بچههایی که هر فرد دارد با خطر چاقی مرتبط است. خطر زنها به ازای هر بچه ۷٪ افزایش مییابد، در حالی که این میزان برای مردان ۴٪ است.[۱۲۴] این امر تا اندازهای با این حقیقت تشریح میشود که داشتن بچههای مستقل فعالیتهای جسمی را در والدین غربی کاهش میدهد.[۱۲۵]
در جهان در حال گسترش، شهرسازی نقشی را در افزایش نسبت چاقی بازی میکند. در چین نسبت کلی چاقی کمتر از ۵٪ است، در حالی که در بعضی از شهرها نسبت چاقی بیشتر از ۲۰٪ است.[۱۲۶]
اعتقاد بر این است که سوء تغذیه در اوایل زندگی در افزایش نسبت چاقی در کشورهای در حال توسعه نقش دارد.[۱۲۷] تغییرات اقتصادی که در طول بازههای سوء تغذیه رخ میدهد ممکن است میزان ذخیره چربی را در زمانی که میزان انرژی زیادی در دسترس است، افزایش دهد.[۱۲۷]
همراه با اطلاعات همهگیری شناختی تعداد مطالعات زیادی تأیید میکنند که چاقی با کمبودهای شناختی مرتبط است.[۱۲۸] گرچه این امر که چاقی موجب کمبودهای شناختی میشود یا بالعکس، در زمان حال نیز نامشخص است.
عوامل مسری[ویرایش]
مطالعه اثر عوامل مسری بر متابولیسم هنوز در مراحل اولیه خودش است. گات فلورا برای نمایش تفاوت بین انسانهای چاق و خمیده به وجود آمد. علائمی وجود دارد که گات فلورا در افراد چاق و خمیده میتواند بطور بالقوه متابولیسم را تحت تأثیر قرار دهد. به نظر میرسد این تناوب آشکار از متابولیسم بالقوه یک ظرفیت زیادتر برای کسب انرژی مرتبط با چاقی را به وجود میآورد. در حالی که این تفاوتها علت اصلی یا نتیجه چاقی هستند که هنوز بدون ابهام تلقی میشود.[۱۲۹]
ارتباط بین ویروسها و چاقی در انسانها و تعدادی گونه دیگر از حیوانات یافت شدهاست. میزان تأثیری که این ارتباط بر افزایش نسبت چاقی دارد هنوز مشخص نشدهاست.[۱۳۰]
فیزیولوژی بیماریشناسی[ویرایش]
در یک مقایسه، موشی که توانایی تولید لپتین را نداشت، در برابر موش نرمال (راست)، دچار مرض چاقی شدهاست (چپ) بهطور خلاصه، بسیاری از مکانیزمهای ممکن فیزیولوژی بیماری شناسی شامل افزایش و بر جای ماندن مرض چاقی میباشد.[۱۳۱] این رشته تحقیقاتی تقریباً تا زمان کشف لپتیندر سال ۱۹۹۴ به نتایج مهمی دست نیافت. از زمان این کشف، مکانیزمهای هورمونی بسیار دیگری مشخص شدند، که در تعدیل اشتها و غذای دریافتی، الگوهای ذخیرهسازی بافتهای چربی و افزایش مقاومت انسولین سهیم میباشند. پس از کشف لپتین، گرلین، انسولین، ارکسین، پی – وای – وای ۳-۳۶، کولیسیستوکینین، آدیپونکتین، مانند بسیار از دیگر واسطهها، مورد مطالعه قرار گرفتند. آدیپوکینها واسطههایی هستند که به وسیله بافت چربی تولید میشوند. به نظر میرسد نقش آنها اصلاح کردن بسیاری از بیماریهای مربوط به چاقی میباشد.
به نظر میرسد لپتین و گرلین مکمل یکدیگر در تأثیر بر اشتها میباشند. با تولید گرلین به وسیله معده، اشتهای کوتاه مدت کنترل میشود. (یعنی شخص در زمان خالی بودن معده غذا خورده و با پر شدن معده، دست از خوردن بردارد) لپتین به وسیله بافتهای چربی تولید میشود که به ذخایر چربی بدن سیگنال بفرستد و اشتهای دراز مدت را کنترل کند. (یعنی زمانی که ذخایر چربی کم باشد بیشتر، و زمانی که ذخایر زیاد باشد کمتر غذا خورده شود) همچنین اثرگذاری لپیتین ممکن است بر فرد چاقی که دچار کمبود لپتین است، کم باشد. به نظر میرسد بیشتر افراد چاق در برابر لپتین مقاوم بوده و دارای سطح بالایی از آن میباشند.[۱۳۲] این چنین به نظر میرسد این مقاومت، نشان میدهد که چرا اثرگذاری لپتین برای متوقف کردن اشتها در اکثر افراد چاق مشاهده نمیشود.[۱۳۱]

یک تصویر گرافیکی از مولکول لپتینزمانی که لپتین و گرلین به صورت محیطی تولید میشوند، با عملکردی که بر رویدستگاه عصبی مرکزی دارند، اشتها را کنترل میکنند.
بهطور کلی، آنها و دیگر هورمونهای مرتبط با اشتها، بر روی هیپوتالاموس تأثیر میگذارند، قسمتی از مرکز مغز برای تنظیم غذای ورودی و انرژی مصرفی. چندین مسیر در داخل هیپوتالاموس وجود دارد که در انجام نقش آن در کامل کردن اشتها مشارکت میکنند. مسیر ملانوکورتین بهترین مسیر دریافتی میباشد.[۱۳۱] مسیر با یک ناحیه از هیپوتالاموس آغاز میشود، هسته کمانی، که خروجیهای آن به ترتیب در هیپوتالاموس جانبی (LH) و ونترومدیال هیپوتالاموس (VMH)، مرکز تغذیه و سیری مغز، میباشد.[۱۳۳]
هسته کمانی شامل دو گروه متفاوت رشته عصبی میباشد.[۱۳۱] هسته کمانی متشکل از دو رشته مغزی مجزا میباشد. گروه اول نوروپپتید Y (NPY) وآگوتی ریلیتد پپتید را تحریک کرده و در LH دارای ورودیهای تحریککننده و در VMH دارای ورودیهای بازدارنده میباشد. دومین گروه پرو-اپیوملانوکورتین(POMC) و تعدیلکننده کوکایین و آمفتامین (CART) را تحریک میکند و در VMH دارای ورودیهای تحریککننده و در LH دارای ورودیهای بازدارنده میباشد. در نتیجه رشتههای عصبی NPY/AgRP غذا خوردن را تحریک کرده و از سیری جلوگیری میکنند، در حالی که رشتههای عصبی POMC/CART سیری را تحریک کرده و از غذا خوردن جلوگیری میکنند. هر دو گروه رشتههای عصبی هسته کمانی توسط لپتین تنظیم میشوند. لپتین هنگامی که گروه POMC/CART را تحریک میکند، گروه NPY/AgRP را بازمیدارد؛ بنابراین، کمبود سیگنالهای لپتین، چه در صورت کمبود و چه در صورت مقاومت در برابر لپتین، منجر به بیش از اندازه غذا خوردن شده و ممکن است در برخی از چاقیهای ژنتیکی و اکتسابی اتفاق افتد.[۱۳۱]
سلامت عمومی[ویرایش]
سازمان جهانی بهداشت (WHO) پیشبینی کردهاست که ممکن است اضافه وزن و مرض چاقی به زودی جای برخی از نگرانیهای دیرین در مورد سلامت عمومی، مانند سوء تغذیه و بیماریهای عمومی را به عنوان پراهمیتترین عامل ضعف سلامتی بگیرد.[۱۳۴] مرض چاقی به دلیل شیوع، هزینه و آثاری که بر سلامتی دارد به عنوان معضلی در سلامت عمومی و همچنین مشکلی سیاسی قلمداد میشود.[۱۳۵] سلامت عمومی تلاش میکند که با جستجو، عوامل محیطی مؤثر در افزایش شیوع چاقی در بین انسانها را یافته، تا با درک آنها، اصلاحشان نماید. به نظر میرسد مهمترین راه حلهای مورد نظر، تغییر در مصرف انرژیهای اضافی غذایی و همچنین تغییر در جلوگیری از فعالیتهای بدنی میباشد. این تلاشها شامل تغییر در برنامه غذایی مدارس، اعمال محدودیت در فروش مستقیم تنقلات به کودکان،[۱۳۶] و کاهش دسترسی به نوشیدنیهای شیرین شده توسط شکر در مدارس میباشد.[۱۳۷] همچنین در زمان ایجاد محیط شهری، باید تلاش گردد تا جهت بیشتر شدن مکانهای مناسب پیادهروی، دسترسی به پارکها افزایش یابد.[۱۳۸]
بسیاری از کشورها و گروهها، آمارهایی مربوط به چاقی را منتشر نمودهاند. در سال ۱۹۹۸ راهنمای فدرال ایالات متحده، با عنوان «راهنمای بالینی برای شناسایی، ارزیابی و درمان اضافه وزن و مرض چاقی در بزرگسالان: گزارشهای مستند» ، منتشر شد.[۱۳۹] در سال ۲۰۰۶ شبکه چاقی کانادا «رهنمای تمرینات بالینی کانادایی(CPG) در مدیریت و جلوگیری از مرض چاقی در بزرگسالان و کودکان» منتشر کرد. این راهنما، یک راهنمای مستند گسترده برای دست یافتن به نحوه مدیریت و پیشگیری از اضافه و چاقی در بزرگسالان و کودکان میباشد.[۱۴۰]
در سال ۲۰۰۴، کالج پزشکی سلطنتی انگلستان استادان سلامت عمومی ، کالج سلطنتی طب و سلامتی کودکان، گزارشی مبتنی بر «مشکلات موجود» را منتشر کرد، که مشکلات در حال افزایش چاقی را در انگلستان بررسی میکند.[۱۴۱] در همان سال کمیته منتخب سلامت مجلس عوام “گستردهترین پرسش و پاسخی که تاکنون انجام گرفتهاست[…]” با موضوع مضرات چاقی بر سلامتی و جامعه در انگلستان و دیدگاههای ممکن دربارهٔ این مسئله را، منتشر کرد.[۱۴۲] در سال ۲۰۰۶، سازمان ملی سلامت و مزایای بالینی (NICE) راهنمایی را در باب تشخیص و مدیریت چاقی، و همچنین تدابیری برای سازمانهایی که در مراقبتهای سلامت نقشی ندارند، مانند شوراهای محلی، منتشر کرد.[۱۴۳] در گزاش منتشر شده در سال ۲۰۰۷ به وسیله آقای درک وانلس که برای بودجه پادشاهی منتشر شد، وی هشدار داد که اگر اقدامات بیشتری صورت نگیرد، چاقی ظرفیت زمین گیر کردن بودجههای سرویس سلامت ملی را خواهد داشت.[۱۴۴]
به نظر میرسد افزایش نرخ چاقی منجر به صدمات گستردهای گردد. چارچوب سیاستهای ضد چاقی (OPA) فرایندهای پیشگیری را به سه دسته سیاستهای بالا، سیاستهای میانه و سیاستهای پایین، تقسیم میشود. سیاستهای بالا به دنبال تغییر در جامعه، سیایتهای میانه در پی اصلاح کردن رفتار اشخاص برای جلوگیری از چاقی، و سیاستهای پایین در پی درمان بیمارهای فعلی مردم میباشد.[۱۴۵]
درمان[ویرایش]
در این شکل جعبه دو دارو را که برای درمان چاقی استفاده شدهاست مشاهده میکنید. ارلیستت در بالا، زیر نام برند ژنیکال در یک کادر سفید با لوگوی «روش» در گوشه پایین سمت راست (نام روش در داخل یک شش ضلعی) نشان داده شدهاست. سیبوترامین در زیر نام برند مریدیا قرار دارد. رنگ جعبه در بالا سفید و در پایین آبی میباشد که با نوار اندازهگیری جدا شدهاند. حرف A از لوگوی ابوت لبراتوریز در نیمه پایینی جعبه قرار دارد.ارلیست سمت راست (ژنیکال)، معمولترین داروی مورد استفاده در درمان چاقی میباشد، و سیبوترامین (مریدیا)، دارویی است که اخیراً به دلیل اثرات جانبی قلبی – عروقی آن، منع شدهاست
مهمترین درمان بیماری چاقی، ترکیبی از رژیم غذایی و ورزشهای جسمانی میباشد.[۶۷] برنامههای رژیمی میتواند منجر به کاهش وزن در دوره زمانی کوتاهی شود،[۱۴۶] اما در بسیاری از اوقات ادامه این کاهش وزن دشوار بوده و نیازمند ورزش کردن و رژیمی دارای انرژی غذایی کمتر، به صورت قسمتی دائمی از زندگی شخص میباشد.[۱۴۷][۱۴۸] ادامه دادن یک فرایند کاهش وزن بلند مدت، در صورتی موفق میباشد که نرخ تغییر وضعیت زندگی، به آرامی از ۲ تا ۲۰ درصد تغییر کند.[۱۴۹] تغییرات رژیمی و تغییرات روند زندگی در محدود کردن افزایش بیرویه وزن در حاملگی مؤثر میباشد و برای مادر و کودک مؤثر میباشد.[۱۵۰]
داروی ارلیستت (ژنیکال)، در حال حاضر به صورت انبوه در دسترس بوده و برای استفاده بلند مدت تأیید شدهاست. هرچند کاهش وزن ۲٫۹ kg (6.4 lb) در طی ۱ تا ۴ سال نسبتاً کم میباشد، و اطلاعات کمی در مورد اثر و عوارض بلند مدت این داروها بر چاقی در دسترس است.[۱۵۱] مصرف این دارو با اثرات جانبی نسبتاً شدیدی بر معده، همراه بوده[۱۵۱] و نگرانیها با افزایش اثر منفی آن بر کلیه، افزایش مییابد.[۱۵۲] دو داروی دیگر نیز در دسترس میباشند.لرکاسرین (بلویک) منجر به کاهش وزن متوسط ۳٫۱ kg (۳٪ وزن بدن)، بیشتر از پلاسیبو در طول یک سال گردد.[۱۵۳] ترکیبی از فنترمین / توپیرامیت / فنترمین و توپیرامیت (کسیمیا) نیز تا حدی مؤثر میباشد.[۱۵۴]
مؤثرترین درمان برای چاقی جراحی باریاتریک میباشد. یک جراحی که برای چاقی شدید، کاهش وزن بلند مدت و کاهش احتمال مرگ و میر را در پی دارد. یک سری تحقیقات نشان داد که کاهش وزن ۱۴ تا ۲۵ درصدی (با توجه به فرایند انجام شده) در طی ۱۰ سال، در صورتی که همگام با پیشگیریهای استاندارد کاهش وزن همراه باشد، منجر به کاهش ۲۹ درصدی در تمام عوامل مرگ و میر خواهد شد.[۱۵۵] این در حالی است که با توجه به هزینه و خطر عوارض موجود، محققان به دنبال راههای مؤثر دیگری میباشند تا به درمانهای کم خطرتری دست یابند.
درمان غذایی[ویرایش]
رژیم غذایی مناسب شامل حذف مواد غذایی پر کالری مانند غذاهای چرب، غذاهای شیرین، نوشابه و دلسترهای گازدار و سایر نوشیدنیهای شیرین، چیپس سیب زمینی و پفک.
جایگزینی برنج در وعده غذایی که کالری بیشتری دارد با نان سبوس دار مانند نان بربری.
گنجاندن سبزیها، میوهها، حبوبات، ماهی و لبنیات کم چربی در وعدههای غذایی.
پرهیز از مصرف مواد غذایی شیرین مانند انواع شیرینیها، شکلات، کیک و کلوچه و نانهای روغنی.
وعده غذایی را حذف نکنید زیرا حذف هر یک از وعدههای غذایی باعث تحریک مغز به پرخوری میشود.
افزودن ریزمغذی مس به رژیم غذایی باعث کم شدن اشتها میشود. احتمالاً کمبود مس مغز را وادار میکند دستور پرخوری را به بدن بدهد. شیوه عملی افزودن ریزمغذی مس به رژیم غذایی: متأسفانه امروزه به دلیل گران بودن قلع، برخی افراد ناباب برای سفید کردن ظروف مسی از سرب استفاده میکنند و پخت غذا در چنین ظروفی میتواند همراه با مسمومیت جدی باشد. مغزی شیرهای معمولی از جنس برنج است دولت نیز بخاطر سلامتی جامعه روی شیرآلات ساختمانی نظارت دارد. یک تکه از مغزی برنجی را در سماور بیندازید تا در آن بجوشد. این نیاز بدن به مس را تأمین میکند در ضمن یون روی نیز به آب اضافه میکند که آن نیز سودمند است.
چای سبز: چای سبز حاوی ترکیبی است که اشتها را کم کرده و میزان سوخت و ساز بدن را افزایش میدهد.
از ادویه زنجبیل در غذا استفاده کنید. زنجبیل تأثیر زیادی در افزایش سوخت و ساز بدن دارد. میتوانید از آن به عنوان ادویه غذا استفاده کنید یا به اندازه یک نخود پودر زنجبیل را در یک کاسه ماست ترکیب کرده و همراه با غذا میل کنید.
پیاز: پیاز توانایی چربی سوزی دارد. روزی یک عدد پیاز هیچ زیانی به بدن نمیرساند. سیر و موسیر نیز از گیاهان هم خانواده پیاز هستند و میتوانید از آنها نیز استفاده کنید.
روغن ماهی: مطالعات جدید محققان ژاپنی نشان میدهد این ماده غذایی نقش مؤثری در کاهش وزن دارد. سلولهای چربی سفید با ذخیره چربی، مهمترین عامل اضافه وزن، به ویژه در ناحیه شکم و پهلوها هستند. روغن ماهی با تبدیل سلولهای ذخیرهکننده چربی به سلولهای سوزاننده چربی، سبب کاهش وزن میشود.[۱۵۶]
همه گیرشناسی[ویرایش]
![]() |
![]() |
|||||
World obesity prevalence among males (left) and females (right).[۱۵۷]
|
قبل از قرن ۲۰ چاقی کمیاب بود٬[۱۵۸] در سال ۱۹۹۷ WHO بهطور رسمی چاقی را به عنوان یک اپیدمی جهانی شناخت.[۸۲] از سال ۲۰۰۵ WHO برآورد کرد که حداقل ۴۰۰ میلیون فرد بالغ (۹٫۸٪)، با نسبت بالاتر میان زنان و مردان چاق هستند.[۱۵۹] همچنین میزان چاقی با سن حداقل بالای ۵۰ یا ۶۰ سال افزایش مییابد.[۱۶۰] و چاقی مفرط در آمریکا، استرالیا و کانادا سریعتر از میزان کلی چاقی در حال رشد است.[۱۷][۱۶۱][۱۶۲]
با در نظر گرفتن تنها مشکل کشورهایی با درآمد بالا، میزان چاقی در سراسر جهان در حال افزایش است و هم کشورهای توسعه یافته و هم کشورهای در حال توسعه را تحت تأثیر قرار دادهاست.[۲۹] این افزایشها بهطور دراماتیکی بیشتر در محیطهای شهری احساس میشود.[۱۵۹] تنها ناحیهای از جهان که چاقی رایج نیست صحرای آفریقا است.[۲] پژوهشی تازه نشان میدهد یک سوم مردم جهان یا اضافه وزن دارند یا چاق هستند. افزایش سطح رفاه، مصرف غذاهای پرانرژی و بی تحرکی از جمله دلایل افزایش تصاعدی چاقی در جهان هستند. بنا بر این پژوهش، در ایران، بهطور متوسط پنجاه و چهار درصد جمعیت بالای بیست سال، اضافه وزن دارند یا چاقند.[۱۶۳]
سازمان بهداشت جهانی در گزارش سال ۲۰۱۵ خود اعلام کرد که بیشتر مردم اروپا، بیش از اندازه چاق هستند. بر پایه این گزارش ۵۹ درصد جمعیت اروپا یا اضافه وزن یا مرض چاقی دارند به همین دلیل ممکن است جوانان این قاره به اندازه والدین خود عمر نکنند.[۱۶۴]
تاریخ[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
چاقیObesity از کلمه لاتین obesitas گرفته شده که به معنای ضخیم، چاق یا فربه است. Ēsus شکل گذشته کامل edere (خوردنی) است، باob (بالا) که به آن اضافه شدهاست.[۱۶۵] لغتنامه انگلیسی آکسفورد ” اولین استفاده از این اسناد در سال ۱۶۱۱ توسطرندل کاتگریو[[.[۱۶۶]
تمایلات تاریخی[ویرایش]

یک مرد بسیار چاق با چانههای بزرگ و برجسته و سبیل که لباس سیاهی پوشیده و شمشیری در سمت چپش قرار دارد. در طول قرون وسطی و دوره رنسانسچاقی به ندرت به عنوان نشانه ثروتمندی بهشمار میرفت، و در میان نخبگان رایج بود. آسلاندرو دل بورو، The Tuscan General که به چارلز ملین نسبت داده میشود (۱۶۴۵)[۱۶۷]

یک سنگ مینیاتور کنده کاری شده که یک زن چاق را نمایش میدهد. ونوس آف ویلندورف خلق شده در ۲۲۰۰۰–۲۴۰۰۰ قبل از میلاد مسیح) یونانیها اولین کسانی بودند که چاقی را به عنوان یک بیماری شناسایی کردند.[۱۵۸]
بقراطیها نوشتهاند که تنومندی به خودی خود بیماری نیست اما جلودار و پیشرو دیگر بیماریهاست.[۲] یک جراح هندی ساشروتا (قرن ۶ قبل از میلاد مسیح) چاقی را با دیابت و بیماریهای قلبی مرتبط ساخت.[۱۶۸] او کارهای فیزیکی را برای کمک به درمان آن و عوارض جانبیش پیشنهاد داد.[۱۶۸] در بیشتر تاریخ انسان، آنها با مسئله کمبود غذا مبارزه میکردهاند.[۱۶۹] بنابراین بطور تاریخی چاقی به عنوان نشانه ثروتمندی و رفاه دیده میشدهاست. این امر در میان ادارههای بالا در قرون وسطی و دوره رنسانس در اروپا رایج بودهاست.[۱۶۷] و همچنین در تمدن آسیای غربی باستان.[۱۷۰]
با شروع انقلاب صنعتی فهمیده شد که قدرت ارتش و اقتصاد آنها هم وابسته به اندازه بدن و هم قدرت سربازان و کارگرهایشان دارد.[۸۲] افزایش شاخص میانگین اندازه بدن از آنچه که اکنون به عنوان کمبود وزن با توجه به میزان معمول بهشمار میرود، نقش چشمگیری را در گسترش جوامع صنعتی بازی میکند.[۸۲] بنابراین قد و وزن هر دو در طول قرن ۱۹ در کشورهای توسعه یافته افزایش یافت. در طول قرن ۲۰ همچنانکه جمعیتها به یک ژنتیک بالقوه قد و وزن رسیدند، شروع به افزایش بیشتر قد خود در نتیجه چاقی کردند.[۸۲] در دهه ۱۹۵۰ افزایش ثروتها در جهان توسعه یافته روحیه و اخلاقیات بچگی را کاهش داد، اما با افزایش وزن بدن، بیماریهای قلبی و کلیوی افزایش یافته و بیشتر رایج شد.[۸۲][۱۷۱] در طول این دوره شرکتهای بیمهای رابطه بین وزن و توقعات زندگی و افزایش چاقی مفرط را دریافتهاند.[۲]
فرهنگهای بسیاری در طول تاریخ چاقی را به عنوان یک عیب شخصیتی میدیدهاند. یک شخصیت چاق در کمدی یونانی یک فرد شکم پرست و مسخره بود. در زمان مسیحیان غذا به عنوان ورودیهایی به گناهان تنبلی و شهوت بود.[۱۱] در فرهنگ مدرن غرب، وزن اضافه اغلب غیر جذاب تلقی میشد و چاقی بهطور معمول با کلیشههای منفی گوناگون ربط داده میشد. افراد در همه سنین میتوانند با بدنامی اجتماعی روبرو شوند و ممکن است با استفاده از ادعاها یا فرار کردنهایشان به وسیله همردههایشان مورد تمسخر قرار گیرند. یک بار دیگر چاقی عامل تمایز است.[۱۷۲]
ادراکات عمومی در جامعه غربی با توجه به سلامت وزنی بدن با وزنهایی که ایدئال به بهشمار میرود، متفاوت استو هر دو آنها از زمان شروع قرن ۲۰ تغییر کردهاند. وزنی که ایدئال فرض میشود از زمان دهه ۱۹۲۰ کمتر شد. این امر به وسیله این حقیقت که قد میانگین بانوی آمریکا و برنده مراسم ۲٪ از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۹۹ افزایش یافت، در حالی که وزن میانگین او ۱۲٪ کاهش یافت، نشان داده میشود.[۱۷۳] از سوی دیگر تصورات مردم از وزن مناسب در جهت عکس تغییر کردهاست. در بریتانیا وزنی که در آن مردم خودشان را دچار اضافه وزن میدانند، بطور چشمگیری در سال ۲۰۰۷ بیشتر از سال ۱۹۹۹ بود.[۱۷۴] اعتقاد بر این است که این تغییرات به دلیل افزایش میزان چربی گرایی بود که منجر به افزایش پذیرش چربی اضافی به عنوان اندازه معمول شد.[۱۷۴]
هنوز هم چاقی به عنوان نشانهای از ثروتمندی و رفاه در بسیاری از نقاط آفریقا بهشمار میرود. این امر بهطور خاص از زمان شروع اپیدمی ایدز رایج شد.[۲]
هنرها[ویرایش]
اولین مجسمهها از بدن انسان در حدود ۳۵۰۰۰–۲۰۰۰۰ سال قبل زنان چاق را نمایش میداد. برخی از جنبههای شکل ونوسی با تأکید بر باروری تمایل داشتند در حالی که دیگران احساس میکردند که آنها نماینده «چاقی» در میان مردم آن عصر بودند.[۱۱] با وجودی که تنومندی در میان هنرهای یونانی و رومی وجود نداشت، احتمالاً به منظور حفظ ایدهآلهای آنان با توجه به مدرن گرایی بود. این روش در میان تاریخ بسیاری از یهودیان اروپایی تنها با نمایش افراد با شرایط اقتصادی-اجتماعی پایین به عنوان افراد چاق، ادامه یافت.[۱۱]
در زمان رنسانس برخی از افراد از طبقههای بالا همانطور که در نقاشیهای هنری هفتم و الکساندرو دل برو دیده میشود، هیکل بزرگ خود را به رخ کشیدند.[۱۱]Peter Paul (۱۵۷۷–۱۶۴۰) رابنز معمولاً زنان تمام بدن خود را در عکسها به نمایش میگذاشتند و از همینجا بود که کلمه رابنسکویی به وجود آمد. هر چند این زنان همچنان به شکل «ساعت شنی» همراه با رابطه باروری باقی ماندند.[۱۷۵] در طول قرن ۱۹ دیدگاهها در مورد چاقی در دنیای غرب تغییر کرد. بعد از قرنها که چاقی تبدیل به سندرم همراه با ثروت و موقعیت اجتماعی شد، لاغری به عنوان یک استاندارد مورد علاقه نمایان شد.[۱۱]
جامعه و فرهنگ[ویرایش]
تأثیر اقتصادی[ویرایش]
چاقی علاوه بر تأثیرات سلامتیش، باعث ایجاد مشکلات فراوانی از جمله معایبی در استخدام شدن میشود[۱۷۶][۱۷۷] و هزینههای تجارتی را افزایش میدهد. این تأثیرات در همه سطوح جامعه از جمله افراد، شرکتها و دولتها احساس میشود.
در سال ۲۰۰۵، هزینههای پزشکی که در آمریکا برای چاقی اختصاص یافت ۱۹۰٫۲ میلیارد دلار یا ۲۰٫۶٪ از مخارج پزشکی برآورد شدهاست.[۱۷۸][۱۷۹][۱۸۰]در حالی که هزینه چاقی در سال ۱۹۹۷ در کانادا ۲ میلیارد دلار کانادا (۲٫۴٪ از کل هزینههای بهداشت) برآورد شدهاست.[۶۷] هزینه کلی مستقیم سالیانه برای اضافه وزن و چاقی در استرالیا در سال ۲۰۰۵، ۲۱ میلیارد دلار بود. همچنین اضافه وزن و چاقی در استرالیا ۳۵٫۶ میلیارد دلار یارانه دریافت کرده بودند.[۱۸۱] میزان برآورد مخارج سالیانه برای محصولات رژیمی فقط در آمریکا از ۴۰ میلیارد دلار تا ۱۰۰ میلیارد دلار است.[۱۸۲]
برنامه جلوگیری از چاقی به منظور کاهش هزینههای درمان بیماریهای مرتبط با چاقی به وجود آمد. هر چند، هر چه بیشتر افراد عمر میکردند هزینههای پزشکی بیشتری وارد میشد؛ بنابراین محققان به این تنیجه رسیدند که ممکن است کاهش چاقی به بهبود سلامت اجتماعی کمک کند، اما برعکس باعث کاهش کلی سلامت عمر شد.[۱۸۳]
چاقی میتواند منجر به بدنامی اجتماعی و موانع استخدامی شود.[۱۷۶] وقتی که افراد را با نقطه مقابل وزن معمولشان مقایسه میکنیم، کارگرهای چاق بهطور میانگین میزان بیستری از غیبت کاری را دارا میباشند و ناتواناییهای بیشتری دارند، بنابراین موجب افزایش هزینههای کارفرما و کاهش تولید میشود.[۱۸۵] یک مطالعه که کارکنان دانشگاه دوک (Duke University) را مورد مطالعه قرار داده، دریافتهاست که مردم با IBM بالاتر از ۴۰ دو بار بیشتر نسبت به آنهایی که IBM 24.۹–۱۸٫۵ دارند مدعی جبران کارگران شدهاند. آنها همچنین بیشتر از ۱۲ بار غیبت در روزهای کاری داشتهاند. رایجترین جراحت در این گروه به دلیل افتادن و بلند کردن بود، بنابراین قسمتهای انتهایی، کمر و دستها و پشت را تحت تأثیر قرار میداد.[۱۸۶] کارکنان بیمه آلباما در ایالت متحده یک برنامه بحثبرانگیز را برای تغییر کارکنان چاق تأیید کردند که در آن اگر آنها کاری برای کاهش وزن و بهبود سلامتیشان انجام ندهند، ماهی ۲۵ دلار از آنها کسر خواهد شد. این آزمونها از ماه ژانویه ۲۰۱۰ آغاز شده و در مورد تمام کسانی که IBM آنها بیشتر از ۳۵ کیلوگرم بر متر است٬۲ و بعد از ۱ سال در ایجاد بهبودی در سلامتیشان رد میشوند، اجرا میشود.[۱۸۷]
برخی از محققان نشان دادهاند که افراد چاق تمایل کمتری به استخدام در مشاغل و ترویج آن دارند.[۱۷۲] افراد چاق همچنین حقوق کمتری نسبت به همردههای غیر چاق خود در مشاغل برابر دریافت میکنند. زنان چاق بهطور میانگین ۶٪ و مردان چاق ۳٪ کمتر دریافت میکنند.[۱۸۸]
صنایع خاص مانند خطوط هواپیمایی، صنایع غذایی و بهداشتی نگرانیهای مخصوص به خودشان را دارند. به دلیل افزایش میزان چاقی، خطوط هواپیمایی با هزینههای بیشتر سوخت مواجه شده و برای افزایش پهنای صندلیها تحت فشار قرار دارند.[۱۸۹] در سال ۲۰۰۰ وزن اضافی مسافران چاق ۲۷۵ میلیون دلار برای هواپیمایی هزینه داشتهاست.[۱۹۰] صنعت بهداشت موظف است در مورد امکانات خاصی مانند تجهیزات بلند کردن و آمبولانس باریاتریکسرمایهگذاری کند تا بطور محکمی بیماران چاق را کنترل نماید.[۱۹۱] هزینههای رستورانها به دلیل متهم کردن قضایی آنها برای ایجاد چاقی افزایش یافت.[۱۹۲] در سال ۲۰۰۵ کنگره آمریکا در مورد قانونی برای منع کشوری در برابر صنعت غذایی مرتبط با چاقی بحث و گفتگو کرد، هر چند هرگز تصویب نشد.[۱۹۲]
اندازه مورد قبول[ویرایش]

رئیسجمهور آمریکاویلیام هاوارد تافت اغلب به دلیل اضافه وزن مورد تمسخر قرار میگرفت.
اصل هدف حرکت پذیرش چاقی، کاهش تمایز بین افرادی بود که چاق بودند و اضافه وزن داشتند.[۱۹۳][۱۹۴] هر چند برخی افراد سعی میکردند تا ارتباط ایجاد شده بین چاقی و نتایج منفی سلامتی آن را به چالش بکشند.[۱۹۵]
تعدادی از سازمانها وجود دارند که پذیرش چاقی را ترویج میکنند. این موسسات بهطور چشمگیری در اواخر نیمه دوم قرن ۲۰ افزایش یافتند.[۱۹۶] مؤسسه آمریکاییمؤسسه ملی پذیرش چاقی پیشرفته (NAAFA) در سال ۱۹۶۹ تشکیل شد و وظیفه خود را تحت عنوان حقوق شهروندان به منظور پایان دادن به تمایزات اندازهای، تشریح کرد.[۱۹۷] هر چند فرضیه چاقی به عنوان یک حرکت در حاشیه باقی ماند.[۱۹۸] مؤسسه ملی پذیرش اندازه (ISAA) یک سازمان غیردولتی (NGO) است که در سال ۱۹۹۷ به وجود آمد. بیشترین جهتگیری آنها جهانی بود و مأموریت خود را تحت عنوان ترویج پذیرش اندازهها و کمک به پایان دادن به تمایزات وزن محور توصیف میکردند.[۱۹۹] این گروه اغلب در مورد شناخت چاقی به عنوان یک ناتوانی تحت قانون آمریکاییهای ناتوان (ADA) بحث داشتند. هر چند نظام قانونی آمریکا اعلام کرد که هزینههای بالقوه بهداشت و سلامتی عمومی از منافع این قانون ضد تمایزی برای پوشش چاقی زیادتر شدهاست.[۱۹۵]
چاقی در دوران کودکی[ویرایش]
میزان سلامتی BMI با توجه به سن و جنسیت بچهها متفاوت است. چاقی در بچهها و نوجوانان با توجه به BMI بیشتر از ۹۵ صدک است.[۱۵] اطلاعات مرجعی که این صدکها بر اساس آنها ارائه شده از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۹۴ بدست آمدهاند، پس بنابراین بوسیله افزایشهای اخیر در نسبت چاقی تحت تأثیر قرار نگرفتهاند.[۱۶] چاقی کودکی در قرن ۲۱ به عنوان یک اپیدمی نسبی با افزایش نسبتها هم در جهان توسعه یافته و هم در جهان در حال توسعه، مطرح گردید. نسبت چاقی در پسرهای کانادایی از مقدار ۱۱٪ در سال ۱۹۸۰ به بالای ۳۰٪ در سال ۱۹۹۰ رسید، در حالی که در مدت زمان مشابه این مقدار در میان پسرهای برزیلی از ۴٪ به ۱۴٪ افزایش یافت.[۲۰۰]
با وجود چاقی در میان افراد بالغ، عوامل مختلف زیادی منجر به افزایش میزان چاقی کودکی میشود. عقیدهها بر این بود که تغییر رژیمهای غذایی و کاهش فعالیتهای بدنی دو عامل مهم در افزایش نسبتهای اخیر بودهاست.[۲۰۱] به دلیل اینکه چاقی دوران کودکی در دوران جوانی نیز ادامه مییابد و با تعدادی از بیماریهای مزمن در ارتباط است، بچههایی که چاق هستند اغلب مورد آزمایشفشار خون، دیابت، چربی بالا و چربی کبد قرار میگیرند.[۶۷] درمانهایی که در کودکان مورد استاده قرار گرفتهاست درمانهای زندگی گونه اولیه و روشهای تکنیکی است، گرچه تلاشها برای افزایش فعالیت در کودکان موفقیتهای کمی داشتهاست.[۲۰۲] در آمریکا درمانهای مورد استفاده برای این گروه سنی مورد تأیید FDA نیست.[۲۰۰]
آمار چاقی در کشورهای دنیا[ویرایش]
عوارض ناشی از چاقی در گذشته در سنین بالای ۳۰ سال بروز میکرد، اما اکنون با توجه به شیوع چاقی در بین کودکان و نوجوانان سراسر جهان، سن ابتلا به عوارضی مانند دیابت و فشار خون به حدود ۱۰ تا ۱۹ سال رسیدهاست.[۲۰۳] با توجه به جامعه ثروتمند و علاقهمند به مصرف مواد غذایی سریع، بسیاری از مردم ممکن است آمریکا را در بالای این لیست قرار دهند؛ این در حالیست که بر اساس آمار ارائه شده توسط Visual.ly، صدرنشین جدول شاخص توده بدنی در میان مردم جهان، کویت است. این کشور عربی از میانگین شاخص توده بدنی ۲۷٫۵ برای مردان و ۳۱٫۷۴ برای زنان برخوردار است. این آمار، آمریکا را با میانگین ۲۶٫۵ برای مردان و ۲۹ برای زنان در جایگاه دوم قرار دادهاست. بزرگسالانی که از میانگین وزن بدنی بین ۱۸٫۵ و ۲۴٫۹ برخوردارند، عموماً از وزن بدنی مناسبی به نسبت قد خود برخوردارند. انگلیس که از سطوح رو به رشد چاقی به ویژه در میان کودکان برخوردار بوده در جایگاه بیست و ششم این نمودار قرار دارد. میانگین شاخص توده بدنی برای مردان این کشور ۲۷ و برای زنان ۲۶٫۹ است. ایران با میانگین شاخص توده بدنی ۲۴٫۹ برای مردان و ۲۶٫۹ برای زنان در جایگاه ۴۶ قرار دارد. کشورهای دیگر که در میان سنگینترینها قرار گرفتهاند، شامل آلمان، یونان، آرژانتین و تعدادی از کشورهای عربی مانند امارات متحده عربی، عربستان و بحرین هستند. علیرغم شهرت استرالیا به عنوان یک کشور ورزش دوست، این کشور در جایگاه یازدهم این نمودار قرار دارد. جای تعجب نیست که برخی از فقیرترین کشورهای جهان در آسیا و آفریقا در میان کشورهای با کمترین شاخص توده بدنی قرار دارند. مردم بنگلادش با میانگین ۲۰٫۵ برای مردان و ۱۹٫۸ برای زنان از کمترین شاخص توده بدنی برخوردارند. دیگر کشورهای نزدیک به پایین این نمودار شامل نواحی درگیر جنگ و خشکسالی مانند اتیوپی، رواندا، کنیا و اریتره است. برخی از کشورها دارای اختلاف چشمگیری در میان زنان و مردان هستند. در جامائیکا، میانگین شاخص توده بدنی برای مردان ۲۴٫۸ و برای زنان ۲۹٫۸ است. روندهای مشابه در کشورهایی مانند لسوتو، ترینیداد و توباگو و هائیتی قابل مشاهده است.
در مورد دیگر حیوانات[ویرایش]
چاقی در میان حیوانات اهلی در بسیاری از کشورها رایج است. میزان اضافه وزن و چاقی در سگهای آمریکایی از ۲۳٪ تا ۴۱٪ و چاقی حدوداً ۵٫۱٪ است.[۲۰۴] میزان چاقی در گربهها کمی بیشتر از ۶٫۴٪ بود.[۲۰۴] در استرالیا میزان چاقی در میان سگها در شرایط دامپزشکی ۷٫۶٪ تشخیص داده شدهاست.[۲۰۵] خطر چاقی در سگها خواه نخواه به صاحبان چاق آنها بستگی دارد. با این وجود رابطه مشابه بین گربهها و صاحبان آنها وجود ندارد.[۲۰۶]
جستارهای وابسته[ویرایش]
منابع[ویرایش]
- Bhargava, Alok; Guthrie, J. (۲۰۰۲). “Unhealthy eating habits, physical exercise and macronutrient intakes are predictors of anthropometric indicators in the Women’s Health Trial: Feasibility Study in Minority Populations”. British Journal of Nutrition. ۸۸ (۶): ۷۱۹–۷۲۸. doi:10.1079/BJN2002739. PMID 12493094. Check date values in:
|date=
(help) - Bhargava, Alok (۲۰۰۶). “Fiber intakes and anthropometric measures are predictors of circulating hormone, triglyceride, and cholesterol concentration in the Women’s Health Trial”. Journal of Nutrition. 136 (۸): ۲۲۴۹–۲۲۵۴. PMID 16857849. Check date values in:
|date=
(help)