درمان شناختي رفتاري|به روزترین توانبخشی منطقه7شهرداری البرز

درمان شناختي رفتاري|به روزترین توانبخشی منطقه7شهرداری البرز

 

نوعي روان درماني است که به بيماران کمک مي کند تا به درک افکار و احساساتي که بر روي رفتارشان ،(CBT) درمان شناختي رفتاري

تأثير مي گذارد، نايل گردند. درمان شناختي رفتاري در حال حاضر براي درمان تعداد زيادي از اختلالات، از جمله هراس ها (فوبيا)، اعتياد،

افسردگي و اضطراب به کار گرفته مي شود.

درمان شناختي رفتاري عموماً کوتاه مدت است و بر کمک به بيماران در پرداختن به يک مشکل خاص تمرکز دارد. در خلال دوره درمان، فرد

ياد مي گيرد که چگونه الگوهاي فکري مخرّب يا مزاحمي که داراي تأثيرات منفي بر روي رفتارش هستند راشناسايي کند و تغيير دهد.

اصول درمان شناختي رفتاري

فلسفه اي که در پشت درمان شناختي رفتاري قرار دارد اين است که افکار و احساسات ما نقش کليدي و بنيادي در رفتار ما دارند. براي

مثال، فردي که زمان زيادي را صرف فکر کردن به سوانح هوايي مي کند ممکن است رفته رفته از مسافرت هاي هوايي اجتناب کند. هدف

درمان شناختي رفتاري آموزش اين نکته به بيماران است که با وجودي که آن ها نمي توانند بر تمام جنبه هاي دنياي پيرامونشان کنترل

داشته باشند امّا مي توانند چگونگي تعبير و تفسير و پرداختن به چيزهايي که در محيط شان وجود دارد را کنترل کنند.

درمان شناختي رفتاري در سال هاي اخير هم در بين بيماران و هم درمانگران محبوبيت زيادي يافته است. از آنجا که درمان شناختي رفتاري،

يک درمان کوتاه مدت است معمولاً کم هزينه تر از ساير گزينه هاي درماني است. مزاياي اين روش درماني از نظر تجربي به اثبات رسيده و

نشان داده شده است که به طور موثري به بيماران در غلبه بر انواع گسترده اي از رفتارهاي ناسازگارانه کمک مي کند.

انواع درمان شناختي رفتاري

روان درماني شناختي رفتاري، محدوده اي از روش هاي درماني را در بر مي گيرد که » ، طبق تعريف انجمن درمان شناختي رفتاري انگلستان

بر پايه مفاهيم و اصول برآمده از مدل هاي روان شناختي هيجانات و رفتارهاي انسان قرار دارند. اين روش ها شامل رويکردهاي درماني

«. متنوعي براي اختلالات هيجاني مي باشند

سه رويکرد متفاوت در درمان شناختي رفتاري که توسط متخصصان سلامت روان به طور منظم به کار گرفته مي شود عبارتند از:

روان درماني منطقي هيجاني

روان درماني چند وجهي

شناخت درماني

مولفه هاي درمان شناختي رفتاري

مردم غالباً افکار و احساساتي را تجربه مي کنند که باعث تشديد يا تقويت باورهاي معيوب و نادرست در آنان مي گردد. چنين باورهايي مي

تواند به رفتارهاي مشکل زا منجر گردد و جنبه هاي مختلف زندگي فرد شامل خانواده، روابط عاطفي، کار و تحصيل را تحت تاثير قرار دهد.

براي مثال، فردي که اعتماد به نفس پائيني دارد ممکن است افکار منفي درباره توانائي ها و قابليت هاي خود را تجربه کند. در نتيجه اين

الگوهاي فکري منفي، ممکن است او شروع به کناره گيري از اجتماعات کند و يا از فرصت هاي پيش آمده براي ارتقاء در کار يا مدرسه

صرفنظر کند.

Related posts