…..
سالی به سال پیش دوخته شد
سالی به سالهای عمرما نیز افزوده شد
به راستی که دستان مهربان بافنده سالهای عمرمان
چه مهربانانه مشغول بافتن این نقش و نگاره
رنگارنگیست ، که با برخورد میله های بافتنیش
سرود زندگی را نوید دهد
سرود یک لحظه نفس کشیدن
سرود یک لحظه خندیدن
سرود یک لحظه گم شدن ، در اعماق وجود ، و سپس
پیدا شدن با شنیدن و لمس ، این موسیقیه زیبا در انتهای هستیه درون.
باری چه خوش می نوازد این روح
در کالبد وجود ، پنداری درویشیست ،
خود در سکوت
که می گوید از عشق ، چه عاشقانه
می نوازدش ، چه عاشقانه ، عاشق است
عشق را خرجه ساز می کند
تنها ازسازش انتظار سخنیست ، دلربا و مستانه .
… حقا…
قدر تاره کهنه را استاد داند و شفای جسمه بیمارش
در دستانه اوست . سازیم پنداری در دستان خدا.
خوشا سازی که در دست استاد شروع به نواختن کند.
دستان مهربانش ، چه دلسوزانه می نوازد ،
نواختنش نوازش است .
ساز نیز قدر استاد بداند
که چون استاد شروع به نوازش کند ، دنیا به
احترام ، سر خم کند و به زانو در آید.
همانا این قدرتیست که استاد به سازش می دهد
صدایش ، احساسش پنداری از درون ساز فواره
می زند و دنیارا به حرکت وا می دارد ، که ای
نا امید ، ای خسته ، ای دلشکسته ، ای پریشان حال
ای گمشده در دنیای واقعی و خیال … برخیز
و حرکت آغاز کن . از پستی ها و بلندیها پند گیر.
همچون نتهای موسیقی
گاهی در انتهای سکوت و گاهی به اوج خروش .
امسال سال توست / امسال سال ماست
برخیز و رقصیدن اغاز کن
برخیز، شادمان شو که استاد ، خود نیک می داند
نیازت نت جدیدیست که آن مهربان برایت از قبل فراهم کرده .
بیا و در این سمفنیه زندگی ، سازی شو
به لطافت تار
نرمیه کشیدنه آرشه برسیم های ویالون
به استقامت دف
نگاه پیانو باش به انگشتان
دست استاد که رقصان ، می نوازد تا بینهایت .
شاید حتی یک مضراب ، کمکی باش برای نشان قدرت گیتار
سازی باش بی همتا ، تشنه آغوش و دستان گرمو عاشقانه خدا .
عاشق باشو سبز ، که این سبزی از درد و ترکیدنه دانه ای آغاز شود
و به ثمر رسد .